ارسال دل نوشته

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا              بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
غم دوری کربلا را با دیگر عاشقان کربلای ارباب ، شریک شوید و بگویید آنچه در قلبتان میگذرد...

( در قسمت نظرات دل نوشته ی خود را رسال کنید)


نظرات شما عزیزان:

امیر
ساعت12:39---13 آذر 1392
میخوام با یه مداح مورد تایید حضرت آقا آشنات کنم!!!!!
رهبرمعظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای:
ایشان از برکات و رویشهای انقلاب هستند ،آن چیزی که ما از مداحی سراغ داریم ،دقیقا همین چیزی بود که ایشان امروز اجرا کرد ،این از معجزات انقلاب اسلامی است که یک دانشجوی دکتری ،مداح اهل بیت است.


از طرف...
ساعت1:11---13 آذر 1392
سلام برادر جواب نامه شماره 2
دلی که برا خداست سایزنداره نه تنگ میشه نه بزرگ ....!
جویای احوال هستیم تاحدودی .....خبرهای شما هرهفته میاد پیشما ولی.......!!!!؟؟؟؟
مراممون نمیذاره دست رد به کسی بزنیم ...دست کسی رو بگیریم محال ولش کنیم حالیته !!! یا نگرفتیم یا شما دستتون لیز از گناه بوده وگرنه جون حاجی ما تقصیری نداریم @@@
اونیکه دلش باخداست دنیا براش باغ سرسبز نه سیم خاردار داستان ابراهیم یادته مشدی ...چون دلش با خدا بود آتیش براش یه باغ سرسبز شد نه.؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا نعمت چشم و گوش به همه داده عین یه زمین بکر که هر چه بکاری هرچقدر بکاری ثمرش میبینی !!!!!ببین چی کاشتی ...چقدر کاشتی که نتونستی ببینی ؟؟؟؟؟ به قول امیر هنوز صدای عباس عباس بچه ها از شلمچه تا فتح المبین میاد اما کو گوش شنوابعضی موقع ها آب میره تو گوشمون یا دود میره تو چشممون اینطوری میشه حالا بگذریم .....!؟:"\#
جون حاجی بد میگم خدایی که تودله باید احساس کنی نه ببینی ...شاید تودلت نیست که احساس میکنی باید ببینی!! آره داداش
اما اون افق دور دست مرکز ثقل جهانه اونم فقط ما میدونیم امتدادش کجاست ...بیایی میفهمی آره !!!
کسی که "خدارو ندیده؛ پیغمبر هم بااون دبدبه و کبکه هرچقدر بالا رفت ندید(معراج) البته شما دیدید سلام ماروهم برسونید ....آره قربونت !!!
خیلی طولش ندم خلاصه اما نمیخوام دلتو آتیش بزنم ولی همونطور که قول داده بودهمون لحظه آخر اومد سرمو به آغوش گرفتو..............
آره ...........داداش......


امیر
ساعت21:59---12 آذر 1392
س خداقوت خسته نباشی پهلوان از مداح مورد تایید حضرت آقا حتما استفاده کنید

ساعت4:45---4 آبان 1391
من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست
شاعر: محمد حسین صفاریان


احمد
ساعت4:44---4 آبان 1391
هوالشهید

خنده هاشان ساده بود ...
عشق هاشان بی ریا ...
و خدا صاحب خانه دلهاشان بود ...

هر چه دوست دارید بگویید با آسمانیان ...

اللهم عجل لولیک الفرج


احمد
ساعت4:43---4 آبان 1391
سر خود بالا کن...

به بلندا بنگر...

به بلندای عظیم به افق های پر از نور و امید...

و خودت خواهی دید و خودت خواهی یافت...

خانه دوست همان (عرش خداست)
هــوا ممنونــــم!!......گرم كه مي شوي ،....تازه مي فهمم لذت حجــاب را..لذت بنـدگي را...!


محمد
ساعت4:42---4 آبان 1391
«کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه»

درونِ کولــه: عشق و چند گریه

دوبیتی مانْد و صد چشم‏ انتظــاری

شهیدان برنمی‏گردند.... گریه!


محمد
ساعت4:42---4 آبان 1391
گاهی سکوت

گویاتر از تکلم و فریاد است

گاهی " نبودن "

روشن ترین دلیل حضور است

گاهی بقا و زندگی جاودانه را

با خطی از حماسه و خون نقش می زنند

گاهی ردای سرخ شهادت

این جامه ی بلند خدایی

یک آیه است، آیه ی" بودن "

یک شاهد است، شاهد " ایمان "

آری...

در طول قرنها در قلب نسل ها

در پهنه ی زمین و دل تاریخ

اینگونه زنده اند شهیدان...


مجتبی
ساعت4:40---4 آبان 1391
« هوالمحبوب »
یه نامه از یه سرباز به فرمانده اش ( نامه شماره 1)

سلام حاجی!
چه خبر از خط مقدم جبهه جهاد اکبر؟
خوش می گذره با قهرمانای مبارزه با نفس؟!

اینجا ، پشت جبهه ، وضع خیلی خرابه حاجی ... مهمات کم آوردیم ، بدجور گیر کردیم تومیدون مین گناه ، وضعیت قرمزه!

بچه ها دارن سعی شون رو می کنن ولی فایده نداره، دیروز سید مهدی ، امروز مرتضی و چند دقیقه پیش هم رضا و عباس ؛ دل کندند و جام گذاشتند ، دلم خیلی تنگ شده براشون...
قرارمون این نبود!

هر چند حق هم دارند ... آخه من به وعده مون عمل نکردم!
قرار بود هر وقت شیمیایی گناه زدند ، ماسک تقوا بزنیم ...
اما من نامردی کردم ، نه به بچه ها ...
به خودم !...
به مرغ باغ ملکوتم!...

دلم خیلی تنگ شده براشون :

« دلم تنگ شهیدان است امشب که همرنگ شهیدان است امشب
من از خون شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سرگرم دارم ...»

حاجی دست ما رو هم بگیر ! بالگرد شفاعتی ، آمبولانس توبه ای ، چیزی بفرست به عقب ! وضعیت خیلی وخیمه حاجی ...
مجروح های قلبی خیلی زیادند . بچه ها نیاز به خون عشق خدا دارند . دیگه نمی شه با چفیه زخم دلها رو بست . نیاز به کپسول ایمان داریم.
حاجی تو رو خدا یه کاری بکن !

نَفَسم بالا نمی یاد ... راه سینه مو چرکاب و عفونت دنیا طلبی گرفته ...

حبّ نفْس فشار می یاره به قلبم ... بیچاره ام کرده حاجی!

حاجی جون هوای اینجا اصلا قابل تحمل نیست . تفت تعلّقات دنیوی داره خفه مون می کنه ...
آرپی جی های توکلّمون تموم شدند ... فشنگ های توسلّ هم ته کشیدند ... رمز شب نافله رو هم یادمون رفته ... نمی دونم باید چی کار کنیم ، کم آوردیم دیگه !

یه راهی پیش پامون بذار حاجی !

نفربرهای نفس مطمئنه اشکال فنی پیدا کردن ، چند قدم نرفته وا می ایستند...
فرمانده گردانمون هم که پر کشیده اومده پیش شما ...
خمپاره 60 عشق کربلا خریدش ! تکه تکه اش کرده بود حبّ حسین (ع) ...
خوش به حالش...

حاجی! حرف خیلی زیاده ، ولی دشمن غفلت از کمین اومده بیرون ...
سرنیزه وسوسه دستشه !
ای کاش می تونستم جلوش بمونم ... دعا کن کم نیارم !
حاجی دعام کن ... بازم برات نامه می نویسم . دلم برات تنگ می شه !

حاجی ... حاجی ... حاجی

التماس دعا / یاعلی


میثم
ساعت4:38---4 آبان 1391

« هوالمحبوب »
یه نامه از یه سرباز به فرمانده اش ( نامه شماره2 )



سلام حاجی...

دلم خیلی برات تنگ شده ... حاجی ! خبری از ما نمی گیری ... دیگه حال ما رو نمی پرسی ... چی شده حاجی ؟ نکنه دیگه می خواهی رهام کنی ؟

حاجی جون! چشمات ، نگاهت ، قلبت ، عشقت ... همتت منو کشته ... دلم خیلی گرفته حاجی ... خسته شدم از دنیا و مافیها...

خودم اینجا گیر کردم تو سیم خاردار دنیا و دلم پیش شماست ... که اگر نبود، اونم تا حالا فاسد شده بود!

حاجی ! ای کاش می تونستم فقط یه لحظه از چشمای شما دنیارو ببینم ...

خدا رو ببینم ...

حاجی ! خیلی دلم می خواد بدونم اون افق دور دست چیه که اینجوری بهش خیره شدی ؟!

خیلی دوست دارم بدونم خدا چه طور ، کجا و چقدر ، خودشو بهت نشون داده بود که اینجوری دیوونه و قربونی اش شدی و ... خریدت ؟!

حاجی ! آرزو دارم بدونم ، چی کار کردی که خدا عاشقت شد ؟!

حاجی ! چی ها می گفتی به خدا تو خلوتت که اینقدر قشنگ صدات کرد ؟!

.....

حاجی ... تو رو خدا ! تنهام نذار ، دارم دیوونه می شم به خدا ...

حاجی ! خیلی سختمه ... نه که بگم خسته شدم ، نه حاجی قسم به عشق مشترکمون حسین(علیه السلام ) ، هر چی سخت تر بشه ، شیرین تر می شه برام ! هر چی تندتر بدوم دنبالت ، هر چی بیشتر نَفَسم در نیاد ، احساس نزدیکی بیشتری می کنم بهت ...

فقط می خوام بگم حاجی تو رو خدا اینجوری ولم نکن ...

توقع زیادی ندارم حاجی . همین که بدونم داری نگام می کنی و برام دعا می کنی ، از سرم زیادیه ...

حاجی ! نذار بی خدا بپوسم ، نذار غرق « خود » م بشم ، " غریق نجاتم " باش حاجی . من شنا بلد نیستم ها ، یه وقت موج دنیا می گیرم !

حاجی این موجی که منو گرفته با اون موج خیلی فرق داره ، اون موجی که شما رو گرفت ، موج عزت بود نه موج ذلت و حقارت.

موج عشق بود و جنون . همون موج جنون که تو مجنون کار خودشو کرد...

حاجی ! تو رو خدا یه کاری بکن برام ... وضعم خیلی خرابه . حالم بده . دارم کم می یارم ... انرژی بده حاجی ... نیرو برسون . هر چی مهمات داشتم ، ته کشید ... دیگه هیچی برام نمونده ...

دستم خالی خالیه حاجی!

حاجی تو رو خدا تنهام نذار ...

حاجی دعام کن . دعا کن یه روز برسه که برسم به سرّ نگاهت ، چشمات ، قلبت ، عشقت و ... همتت ... حاجی خیلی دعام کن ... بازم برات نامه می نویسم.

حاجی دعا کن زودتر گذرنامه من هم جور شه بیام اونور پیش شما و بقیه رفقا ...

حاجی دعا کن ... دلم خیلی برات تنگ می شه ... ولی باید تمومش کنم ...

حاجی ... ! حاجی ... ! حاجی ...

التماس دعا.یاعلی


میثم
ساعت4:38---4 آبان 1391
سم رب الشهدا و صديقين

انقدر بغض دارم كه پاي لنگ و دل دنيا الودم هم ديگر طاقت نياورده
هر بار كه امدم بگويم:
در باغ شهادت را نبنديد

صدايي از درونم
از سوي شما
از سوي شهيدان

رسيد و گفت:
اگر آه تو از جنس نياز است
در باغ شهادت باز باز است

شهيدان
مگر چه بايد بكنيم؟
يادمان دهيد

به ما بيچارگان زان سو نخنديد
و دست بگيريد كه از اين دنياي الوده چيزي نديدم
هرچه هست در شهادت است
و جز شهادت
راه رسيدني به خدا نمي‌بينم


آه

اي شقايق‌هاي آتش گرفته
دل خونين ما شقايقي است كه داغ شما را بر سينه دارد
آيا رسد روزي كه بلبلي ديگر در وصف ما سرود شهادت بسرايد؟

آه
سيدمرتضي!
خودت به‌تر از همه مي‌داني و مي‌شناسي


میثم
ساعت4:21---4 آبان 1391


خنده هاشان ساده بود ...

عشق هاشان بی ریا ...


و خدا صاحب خانه ی دل هاشان بود ...



ساعت4:17---4 آبان 1391
ای شهید
ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را
از این منجلاب بیرون آر.
اللهم عجل لولیک الفرج


خادم
ساعت4:11---4 آبان 1391


ما سالهاست كه در محاصره هستيم !
از آسمان غبارآلود چقدر تشنگي مي بارد
اما ديگر لاله ها تشنه نيستند.
آه! از اين همه عطش و آتش كه بر كام
پنجره ها نشسته است !
و دريغ از پروانه و پرواز كه نگاه زخمي شهر
را پر از خستگي كرده است.

برادرم !
ما هنوز در محاصره هستيم !
و تو چه زيبا حصار تنگ دنيا را شكستي.

اللهم عجل لولیک الفرج


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




تاریخ: شنبهبرچسب:ارسال دل نوشته,
ارسال توسط خوشخو

آرشیو مطالب
همسنگران
امکانات جانبی